جوانی میخواست ازدواج کند. به پیرزنی سفارش کرد تا برای او همسری مناسب پیدا کند .
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت: شنیدهام قد او کوتاه است!
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباسهای خانم ارزانتر تمام میشود!
جوان گفت: شنیدهام زبانش هم لکنت دارد!
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است، زیرا میدانید که عیب بزرگ خانمها پر حرفی است؛ اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمیکند و سرت را به درد نمیآورد!
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!
پیرزن گفت: درست است، این هم یکی ازخوشبختیهاست که کسی مزاحم آسایش شما نمیشود و به او طمع نمیبرد.
جوان گفت: شنیدهام پایش هم میلنگد و این عیب بزرگی است!
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمیدانید که این صفت، باعث میشود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هماز خیابانگردی، خرج برایت نمیتراشد!
جوان گفت: این همه به کنار؛ ولی شنیدهام که عقل درستی هم ندارد!
پیرزن گفت: ایوای؛ شما مردها چقدر بهانهگیر هستید، پس یعنی میخواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.
●
نیشخند مدیرانه: عجب عجوزه اغواگری؟ میخواست جوان برومند مردم را به چه مخمصهای بیفکند. برای این دلالی چه چیزی از خانواده عروس به ماسیده است که اینگونه ماهرانه نیرنگ میزند؟
●
نوشخند مدبّرانه: 1- چقدر خوب میتوان همه عیبها را توجیه کرد؟ 2- و چه توانایی بزرگی است اگر کسی بتواند همه ضعفها را قوت ببیند. آیا هیچوقت تلاش کردهاید که از مزیتِ ضعفها و نداشتههایتان برای پیشبرد کارهایتان بهرهگیری نمایید؟!!! 3- و گاهی یک عیب کوچک که معمولا هم نادیده گرفته میشود، چه میزان فاجعه میتواند بیافریند. 4- اگردر یک مذاکره پیچیده، طولانی و خستهکننده، در دقایق پایانی که میخواهید دور بحث را جمع نمایید، و درست هنگامی که فکر میکنید کار به سرانجام رسیده است، متوجه شوید که کلاه گشادی بر سرتان رفته، چه میکنید؟ چه باید بکنید؟ چه میتوانید انجام دهید؟ (آیا کمی به بازاریابی شرکتهای هرمی شبیه نیست)
●
ریشخند مزورانه: اطلاعات جوانک از همسر احتمالی آیندهاش چقدر دقیق و بهروز است؟ آن دختر فضای داستانک مدیریتی، چه ماهرانه ترسیم گردیده؛ انگار نویسنده میخواسته بگوید که زندگی، همسری و همکاری تنگاتنگ با کسانی که همزمان چندین کاستی را با هم دارند، امکانپذیر است؛ اگر در پرتو عقل و خرد باشد. البته اگر عقل و خردی در این زمانه یافت شود. بیخود نیست که عقلا و خردمندان گفتهاند که یافت مینشود، جستهایم ما
● واژگان کلیدی: مورد کاوی، گفت و گو، بازار گرمی، ضعف و قوت، عقل و خرد.