چند روز پیش اتفاق جالبی برایم افتاد که دوست دارم به زبان عامیانه با شما در میان بگذارم:
"بعد از مدت ها، به نیت خون دادن به مرکز انتقال خون خیابون وصال رفتم. از دستگاه شماره گرفتم و برای انتظار توی سالن نشستم. به محض نشستن، یکی از مسئولین پذیرش با صدای بلند یه تعدادی گروه خونی رو اعلام کرد و گفت: کسی هست که بخواد پلاکت بده برای بیماران سرطانی؟
با اینکه گروه خونی من (O-) بین گروه خونی های اعلامی نبود، اما با توجه به اینکه می دونستم معمولا جزء گروه های پر تقاضاست، صدا زدم: گروه خونی من (O-) هست. نمی دونم به کار شما میاد یا نه؟
باور کنید طوری گل از گل این مسئول نازنین شکفت که انگار برای اولین بار بود توی ایران احساس کردم وجودم اینقدر برای یه هم وطنم می تونه مفید باشه‼
سریع و مهربان گفت: یه کودک توی بیمارستان علی اصغر به پلاکت شما نیاز داره. اگه یک ساعت و نیم وقت داری، لطفا سریع به اتاق پلاکت مراجعه کن.
منم با اینکه وقتم خیلی محدود بود و هدفم اهدای خون بود، وقتی این برخورد عالی رو دیدم، همه کارهای دیگه م رو فراموش کردم و به اتاق پلاکت رفتم و …
واقعا رفتار همه شون عالی بود. من از صمیم قلب لذت بردم و تمام این مدت این احساس رو داشتم که چقدر این سرمایه (پلاکت) اندک من می تونه برای کشورم مفید باشه! از سویدای دل آرزو کردم ای کاش روزی بیاد که همه ما نوع نگاهمون همین طور بشه".
به نظرم افرادی که در سازمان انتقال خون فعالیت دارند به این نیاز حیاتی کشور (به خون، پلاکت، سلول های بنیادی و غیره) "باور و یقین" پیدا کرده اند و همین باور است که در رویکردشان نسبت به فرد اهدا کننده هویداست. آن ها خوب می دانند که اهداکننده خون نیازمندشان نیست، بلکه آنها هستند که به وی نیاز دارند.
در شرایط فعلی، سرمایه گذارها (چه سرمایه گذارهای مالی و چه سرمایه گذارهای فکری) مثل اهدا کننده های سلول های بنیادی و پلاکت برای این بدن نیمه جان اقتصادی کشور هستند. ای کاش همه کسانی که متصدی جذب سرمایه های بخش خصوصی هستند، مثل همان مسئول پذیرش انتقال خون، وضعیت بحرانی کشور را درک کنند و از فرصت حضور سرمایه گذاران بهترین بهره را ببرند. برای جذب سرمایه های بخش خصوصی (در راستای اقتصاد مقاومتی)، چشم ها را باید شست و سرمایه گذاران را جور دیگر باید دید. بیدار شویم و بکوشیم.
منبع مورخ 26 مرداد 1396